جهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش سوم
سراج الدين اديب سراج الدين اديب

( از 21تا 30 ماه دسمبر )

 

 

روز شمار بیست ویکم ماه دسمبر

  = = = = = = = = = = = ==

1 ـ تولد "هنريک بول" داستان نویس المانی :ـ به تاریخ 21 دسمبر سال 1917 میلادی:داستان نگار الماني« هنريك بول Heinrich Boll » به دنيا آمد، وی 68 سال عمر كرد و در سال 1972 برنده جايزه ادبي نوبل شد، او در داستان نويسي، نگارش داستانهاي كوتاه و مقاله مهارت فراوان داشت« هنريك» در نوشته هاي خود رنج ها و سختي ها الماني را در جريان جنگ جهاني دوم و پس از اين جنگ به خوبي تشريح كرده است، داستانهاي معروف او عبارتند از:( دلقك ، احترام از دست رفته كاترينا بلوم، طبل نازك، قطار سر وقت بود، ارواح و ....) وي با اين كه تحصيلات كلاسيك نداشت در گفتاري در سال 1980میلادی تعريف جالبي از داستان و داستان نگاري و اهميت كه هنر نويسندگي و اوج تفكر و تخيل است به دست داده و به طلوع و درخشش داستان نگاري در ميان بعضي ملل و انحطاط و زوال آن در كشورهاي ديگر اشاره كرده است، بول كه در1985میلادی فوت شد گفته است كه در كشورهاي اختناق عقيده و بيان كه دولتهاي حتي به زبان داستان، حاضر به تحمل انتقاد و شنيدن ضعفها و كمبودها نيستند داستان نويسي عشق و سكس و ... رواج مي يابد، زيرا كه داستان نگار نمي تواند هنر خود را براي مدتي طولاني محبوس سازد و اگر چنين داستانهايي بد آموزي تلقي شده اند، گناه از نويسنده نبوده است، « بول » داستان نگاري را نيازمند به حمايت و تشويق ملي ( دولت ـ جامعه ) دانسته و گفته است: با اين كه " پاسترناك" با نوشتن يك داستان چهره شوروي را خراب كرد وي را از محله زيباي نويسندگان در حومه مسكو و مقرري قابل ملاحظه اش محروم نكردند، دولتها بايد ملاحظه احوال نويسندگان داستان را داشته باشند و اسپانسري آنان را برعهده گيرند تا اين هنر ادبيات ترقي و پيشرفت كند.

2 ـ قیام درزمین" دومينيكن " :ـ به تاریخ 21 دسمبرسال1801ميلادي: سرزمين دومينيكن براثرقيام « توسن لووِرتور» رهبرسياهپوست کشور"هائيتي " اززيرسلطه فرانسويان خارج شد و به "هائيتي "  پيوست، درسال1802ميلادي « توسن لووِرتور»  به رياست جمهوري دائم اين سرزمين انتخاب شد، يك سال بعد« ناپلئون» نيروهاي خود را براي مقابله با او به "هائيتي "  فرستاد و اين امرموجب شكست ناگهاني اونشد، بااين كارهسپانيائي ها مجدداً بر« دومينيكن» سلطه يافتند اما با قيام مردمي پس ازچندي نيروهاي بيگانه ازاين سرزمين خارج شدند و درسال1844ميلادي جمهوري دومينيكن تأسيس شد.

3 ـ بنیان سازمان آزاديبخش فلسطين:- به تاریخ 21 دسمبرسال1964ميلادي: به كوشش كشورهاي عضو اتحاديه عرب سازمان آزاديبخش فلسطين بنيان گذاشته شد، يك سال بعد ازتأسيس، سازمان چريكي جنبش آزاديبخش ملي فلسطين بنام اَلفتح با اجراي چند عمليات نظامي درمناطق اشغالي اعلام موجوديت كرد، سپس درمقام ناظردرسازمان ملل متحد پذيرفته شد، اسم سازمان آزادی بخش فلسطین با نام یاسر عرفات جاویدان است چونکه ورود ياسرعرفات 27 ساله به گنگره بين المللی محصلان در پراک مرکز گشور چکوسلواکيای سابق که ازحق عضويت کشور فلسطين دفاع ميکرد، ياسرعرفات را سمبولی از مبارزه و پيکار بين مردم معرفی داشت ودرسال 1965 ميلادی سازمان چريکی بنام « فتح » را بنياد گذاشت ودر سال 1969 ميلادی با سازمان ديگری بنام « ساف » وحدت کرد که اين گروه ها ياسر عرفات را در رأس آن قرار دادند و اين سازمان با رهبری عرفات (و با افول ناصر بعد از جنگ شش روزه 1967میلادی ) مبدل به يک سازمان ناسيوناليست فلسطينی شد، سازمانی که بافعاليتهای رهبرجديد خود جنبشی شد ملی، فراگير و پرحضور در عرصه سياست و اجتماعی فلسطين، چنانچه بتاريخ 13 نومبر 1973 ميلادی ، ياسرعرفات در سازمان ملل متحد سخنرانی پرشوری نمود که نمايندگان جهان را از تقابل اعراب و اسرائيل آشنا کرد، چنانچه زمانی که لشکر اسرائيل در سال 1982 ميلادی حمله را به" لبنان" به منظور نابودی سازمان« ساف» صورت داد، بيشترازپيش سرنوشت فلسطيني ها به موضوع مورد توجه افکارعمومی جهان مبدل شد،عرفات هويت چريکی خود را بعد از آغازين دهه نود با مشخصه يک رهبرسياسی تعويض نموده بود، اين در حالی بود که جان به در بردن از نقشه های ترور و حوادث پياپی، به عرفات شصت ساله وجهی اسطوره ای بخشيده بود، او که در 1988 ميلادی مبارزه مسلحانه عليه اسرائيل را رها کرده و گفتگو را به رسميت شناخته بود، درسپتمبر 1993ميلادی معاهده اسلو را امضا کرد و درکاخ سفيد با( اسحاق رابين ) صدراعظم اسرائيل دست داد تا پديد آورنده يکی از تاريخی ترين لحظه های پايان قرن بيستم باشد، يکم جولای 1994 میلادی، ياسرعرفات پس از سالها به سربردن در تبعيد به اراضی فلسطينی بازگشت جمعيت بسياری برای استقبال از او گرد آمده‌اند، او در سخنانی پرشور مردم را به تداوم مبارزه فرا می‌خواند و نويد تشكيل كشوری با پايتختی بيت‌المقدس را می ‌دهد تا دو سال بعد در اولين انتخابات سراسری به رهبری تشکيلات خودگردان فلسطينی بعنوان مقدمه کشور مستقل فلسطين برگزيده شود، اگست 1999 ميلادی عرفات هفتاد ساله شده بود ، جمعی از كودكان" رام الله " صبحگاه با دسته‌ای گل او را غافلگير می ‌كنند تا تولدش را تبريك گويند، از او می ‌پرسند كه چه آرزوی برنيامده‌ای دارد، عرفات پاسخ می‌دهد: نيايش بر خاك بيت‌المقدس، در سالهای پايانی قرن بيستم، با کمرنگ شدن تدريجی اميد به يک صلح پايدار ميان طرفين درگير، ياسر عرفات به موضع سرسختانه تری روی آورد تا در حرکتی استراتژيک کماکان اعتبار و محبوبيت خود را به عنوان سردمدار مبارزه فلسطينيان حفظ کند، شکست اجلاس" کمپ ديويد دوم"  و بازديد آريل شارون صدراعظم اسرائيل از ديواربيت المقدس به فاصله کمتر از دو ماه از آن در تابستان سال 2000 ميلادی، موجب شد تا صلح فراموش و دومين( انتفاضه * ) فلسطينيان آغاز شود، در سالهای اخيربا شعله ور شدن آتش خشونت، جنبش های افراطی ترمانند حماس به چيرگی بی چون و چرای عرفات درعرصه مبارزه و سياست فلسطين پايان داده اند.

   حصرعرفات درمقر، فرماندهی اش در" رام الله" که از سال 2002  ميلادی آغاز شد موجبات انزوای بيشتر رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين را فراهم آورد عرفات75 ساله جمعه29، اکتوبر2004 ميلادی مطابق 18 عقرب 1383 خورشيدی پس از بروز ناراحتی مرموزی ازمقر کار خود در شهر"رام الله" در کرانه باختری به پايتخت فرانسه منتقل شد، برای عرفات که رويای رسيدن به بيت‌المقدس همچنان نامتحقق مانده، آرزويش اين است كه دستكم در آنجا به خاك سپرده شود، دولت شارون مخالف است، برسرمرده عرفات نيز كشاكشی در حال شكل گرفتن بود گويی كه او پس از 40 سال مبارزه ، تبعيد، بازداشت خانگی و ... هنوز هم مستحق آرامش نيست، زندگی عرفات و پست و بلند كار اوآینه تمام ‌نمايی ازرنج‌ها، تناقضات و ناكامی‌های مردم فلسطين بود، ظاهرا مرگش نيز تداوم اين آينه  بود،  فراتر از آينه اما هرجا كه نامی از فلسطين بوده و هست نام عرفات هم تداعی شده است، 40 سال پيش كه او پا به ميدان مبارزه نهاد، جهانيان كمتر می ‌دانستند كه فلسطين كجاست، اين عرفات و يارانش بودند كه سرنوشت ميليون‌ها فلسطينی‌ها را در دستور كار جهان نهادند و چشم جامعه جهانی را به رنج و آوارگی مردم فلسطين خيره كردند، سياست نمودن درشرايط دشوار، درهنگام جنگ و اشغالگری ، در تبعيد و با داشتن متحدينی ناپايدار و امكاناتی محدود و درنبود نهادهای مدنی، ضعف سنن دمكراتيك و فقدان كشوری كه بتوان درآن به شيوه‌ای متعارف سياست ورزيد، كار آسانی نيست و آنگاه كه شرايطی را ايجاد كند كه وحدت بی‌خدشه ، انسجام صفوف و تمركز اختيارات در دست " رئيس" حلال مشكلات به نظر رسد طبعا انحرافات ، جنگ و جدال‌های معينی نيز سربر می‌آورند و اين‌ها همه بستری را به وجود آورده بودند كه در كنار توانايی‌ها و مهارت‌های عرفات ضعف‌های او نيز تبارز يابند محبوبيت و نفرت كه در طول زندگی سياسی نصيب عرفات شده بود نيز در اين بود كه چه كس با كدام انگيزه و با كدام ارزيابی ضعف و قوت او را زير ذره بين گذارد، كسانی كه با عرفات طرف صحبت و مذاكره بودند ، چه در ميان خود فلسطينی‌ها و چه در گستره بين‌المللی كتمان نمی ‌كنند كه او سياستمدار ورزيده  و سخت بامهارتی بود، در جهان عرب كمتر سياستمداری را می ‌توان سراغ گرفت كه با وصف محروميت از امكانات و ابزار رايج برای اعمال ديپلماسی همچون عرفات خبرگی و مهارت به نمايش گذاشته باشد.

    شگرد معروف او درعرصه ديپلماسی كه به عنوان " هم آری ، و هم نه " معروف شده است، به علاوه تبديل كردن صحنه مذاكره به بازی شطرنج تا حد خسته كردن حريف، از جمله یادگار های معروف عرفات در 40 سال زندگی سياسی اوست حضوراعتنا برانگيز او در برابر مجمع عمومی سازمان ملل برای اولين بار در سال 1974 ميلادی كه عملأ  تاييد جهانی او و مبارزه مردم فلسطين را رقم زد نيز، از نقطه عطف‌های كارزار سياسی 40 ساله عرفات به شمار می ‌رود، او در حالی كه كلت بر كمر داشت تا نشانه‌ای از مبارزه و مصاف‌جويی را برای احقاق حقوق مردم فلسطين به نمايش گذارد، شاخه زيتونی برسر دست گرفت و اعلام كرد كه طالب صلحی عادلانه است.

برای معلوملت بیشتر به این آدرس مراجعه فرمایند      http://www.ariayemusic.com/dari1/tarikhi/adib2.html

4 ـ  در گذشت ابوالوليد محمد « ابن رشد » :ـ  به تاریخ 21 دسمبرسال 1198 ميلادي: ابوالوليد محمد« ابن  رشد » انديشمند و نويسنده بنام عرب هسپانيايي كه در جهان غرب به Averrossمعروف است ديده از جهان فروبست، وي در سال 1128 ميلادي در قرطبه ( كوردبا ) هسپانيا در خانواده يك قاضي به دنيا آمده بود و در رشته هاي فلسفه ، قانون وطب تحصيل و در كتابخانه بزرگ " الحكم حكمران " اموي هسپانيا مطالعه كرده بود، او سالها به دعوت ابو يعقوب حكمران مراكش در اين سرزمين بسر برد، از او 87 كتاب در 20 هزار صفحه برجاي مانده است كه معروفترين انها :( تفسيري بر افكار ارسطو ، قانون ، كليات فلسفه ، نگاهي به جمهوري افلاطون ، تحفه التحفه در تفسير عقايد غزالي ، تطورات تاريخي، كتاب در حركت فلكي ، الموسيقي و كتاب كليات في طب )هستند، « ابن  رشد » روش نويني براي نو شتن تفسير و تلخيص ابتكار كرده است كه هنوز كهنه نشده است، طبق نظريه فلسفي « ابن  رشد » ، انسان كاملا بر سرنوشت خود حاكم نيست، در كتاب طب كه به پايه " قانون " « ابن سينا» نمي رسد روش پيشگيري از امراض را ارائه داده است كه در آن زمان تازگي داشت، افكار « ابن  رشد » كه مترفي بود در تجديد حيات علوم ، ادبيات و هنر در اروپا ( رنسانس ) تاثير چشمگير داشت.

5 ـ تحریم بازيهاي المپيك :ـ به تاریخ21 دسمبر سال393 ميلادي: « تئودوسيوس» امپراتور وقت روم مسابقه هاي المپيك را كه از سال 776 پيش از ميلاد به مدت 1169 سال لاينقطع حتي در سالهاي جنگ ادامه داشت و نوعي رقابت مسالمت آميز پهلوانها و هنرمندان شناخته شده بود تعطيل كرد، در فرمان« تئودوسيوس» تصريح شده بود كه مسابقه هاي المپيك غير مذهبي و گناه است و براي هميشه ممنوع خواهد بود، اين رقابتها از جولای یعنی 776 سال پيش از ميلاد آغاز شده بود و در زمان معين در يونان انجام مي گرفت، مسابقه هاي المپيك در قسمت ورزش بدني، پس از يك وقفه1603 ساله از سال  1896 میلادی با همان تشريفات قديم و مشعل در همان ماه جولای ، ولي اين دفعه هر چهار سال يك بار از سرگرفته شده است و داراي يك كميسيون جهاني برگزار كننده است تا گرفتار تصميم يك امپراتور نشود، مسابقه هاي هنري ، علمي و ادبي به صورت ها و عناوين مختلف احياء شده و يا در شرف بين المللي شدن است، قرار نبود كه سياست در امر ورزش مخصوصا مسابقه هاي جهاني مداخله داشته باشد ، ولي در بيست و دومين دور بازيهاي المپيك كه در جولای سال 1980 میلادی در مسكو برگزار شد امريكا ، المان و جاپان به نشانه اعتراض به مداخله نظامي شوروي در افغانستان شركت نكرده بودند و عملا اين بازيها را تحريم كرده بودند!. ولی امریکایی ها بیخبر از آنکه روزی پای نظامی خودش در افغانستان کشیده میشود ولی تحت نام دیگری .

6 ـ تولد « ژوزف استالین »  : ـ به تاریخ 21 دسمبرسال 1879میلادی : « ژوزف استالین »   در گرجستان روسيه به دنيا آمد و پنجم مارچ سال 1953میلادی در گذشت، در وفاداري استالين به سوسياليسم كوچكترين ترديد نيست ، ولي از ديدگاه بي طرفترين مفسران " تاريخ عقايد " هم نگاه كنيم روش هاي او مآلا مانع ثبوت كارايي سوسياليسم شد،استالين كه تجربه ايستادگي هاي سالهاي نخست پيروزي انقلاب بلشويكي را ديده بود و نيرنگها ي كمونيستهاي دروغين و فرصت طلبان را مشاهده كرده بود با توجه به طبيعت رفتار روسها ، اعمال خشونت در برابر مخالفان را بهترين راه گسترش سوسياليسم مي دانست حال آن كه تجربه تاريخ نشان داده است كه ترويج يك مكتب با خشونت، كم عمق و بي دوام خواهد بو د، استالين ماهرانه موفق به بردن جنگ جهاني دوم شد كه بر او تحميل شده بود ، ولي خواست كه با زور سوسياليسم را جهانگير كند كه انديشه درستي نبود با انتصاب اداره کنندگان دريك كشور نمي شود مردم را تابع يك مكتب كرد ،برای استقرارپایه های مردمی آمادگي و شرايط لازم دارد، همان طور كه آب پيش از رسيدن به درجه« صد» در سيستم سانتيگراد به جوش نخواهد آمد انسان هم تا آمادگي لازم مخصوصا آمادگي ذهني را نداشته باشد پذيراي صميمانه يك ايده نخواهد شد و اگر هم بپذيرد ، ظاهري است و از آن دفاع نخواهد كرد، استالين بدون اين كه شوروي را نمونه برتري و امتيازهاي سوسياليسم كند، به زور و سياست متوسل شد و با اين عمل مصرف سنگين  جنگ سرد را بر مردم شوروي تحميل كرد و آنان را در يك نارضايي عمومي طولاني قرار داد، استالين نبايد سوسياليسم را دولتي مي كرد كه با رفتن دولت آن هم برود، بنابراين اگر استالين سياست لنين را دنبال كرده بودكه نمي خواست سوسياليسم را صادر كند امروز جهان چهره ديگري داشت. مثلأ با فرو پاشی حکومت تزارها در مارچ سال 1917 اوکراینی‌های آرزوی 200 ساله خود را میخواستند عملی کنند و اعلام استقلال کردند، اما در پایان سال 1917میلادی « ولادمیرایلیچ لنین» در صدد استرداد زمینهای تحت امر تزارها برآمد، در نتیجه سربازان" اوکراینی" به مدت 4 سال با سربازان قوای نظامی سرخ« لنین» قوای نظامی سفید روسیه (وفادار به تزار) و نیز با سربازان مهاجم المانی و پولندی درگیر شدند، ودرسال 1921میلادی جنگ با پیروزی قوای نظامی شوروی پایان یافت، در حالیکه غرب اوکراین بین پولند، رومانی و چکسلواکی تقسیم شد، مسئولین شورویها بلافاصله شروع به ارسال زیاد غلات از اوکراین برای سیر کردن مردم گرسنه مسکو و سایر شهرهای روسیه کردند که در نتیجه، قحطی و به دنبال آن نارضایتی از عملکرد زمامداران شوروی در "اوکراین" بوجود آمد، برای کاهش خشم عمومی « لنین»  سخت‌گیری و صدور غلات از" اوکراین" را کمی کاهش داد و حتی تجارت آزاد را نیز تشویق کرد، این تخفیف کوچک باعث احیای تمایل مردم به استقلال شد که خود را به شکل بزرگداشت مناسبتهای ملی، زبان، شعر، هنر و مذهب ارتدکس" اوکراین" نشان داد، با وفات « لنین»  در سال 1924 میلادی « ژوزف استالین »  به قدرت رسید، تمایلات ملی در اوکراین و کاهش نفوذ شوروی غیر قابل قبول شد، برای از بین بردن روح آزادی، اوکراینی ها، استالین همان کاری را شروع کرد که در بقیه شوروی کرده بود، در آغازسال 1929میلادی بیش از 5000 نفر از دانشمندان و بزرگان فرهنگی و دینی دستگیر و متهم به طراحی قیام مسلحانه شدند، دستگیر‌شدگان به اردوگاههایی در نقاط دوردست شوروی فرستاده شدند، استالین همچنین مالکیت زمین را به شکل اشتراکی درآورد که طبق آن تمام مزرعه‌های خصوصی و احشام مصادره شد، در میان دهقانان گروهی بودند که مالک 24 هکتار یا بیشتر بودند و درنتیجه وضعیت مالی‌شان بهتر بود و آنها را ( کولاک هاـ  kulaks ) می‌گفتند، « استالین »   معتقد بود که اگر در آینده شورشی پیش آید توسط این "کولاک ها" رهبری خواهد شد،با معرفی "کولاک ها"  به عنوان دشمن مردم، تمام دارایی‌شان را مصادره و آنها را بی‌خانمان و بدون کوچکترین وسیله‌ای توسط راه‌آهن  به بیابانها وحشی سیبری با سرمای شدید منتقل کردند، همچنین هر نوع کمک به آنها ممنوع شد، بعضی محققان تخمینی ابراز میدارند که تا میلیونها نفر از خانه‌هایشان اخراج و مردان، پسران جوان، زنان بدون فرزند و دختران مجرد به شکل بردگانی در معادن و صنایع روسیه درآمدند،« استالین »  تبلیغ و فعالیتهای زیادی برای نظام اشتراکی اجباری انجام داد، بر خلاف تمام این اجبارها و تهدیدها، مردم به وسیله شورش و خرابکاری به مقاومت خود ادامه دادند، به جای تحویل دادن خانه‌های خود، آنها را آتش زدند اموال ابزار و حیوانات خود را پس گرفتند، مقام‌های محلی را ترسانده و حتی کشتند این رفتارها در نهایت آنها را بمقابل  « ژوزف استالین » قرار داد، سربازان شوروی و پلیس مخفی برای سرکوب شورش هجوم برده و به بالای سر دهقانان خشمگین و گاهی به خود آنها نیز تیراندازی کردند، " GPU " یا پلیس مخفی استالین "سلف KGB " برای ایجاد ارعاب بسیج شده، و جوخه‌های آن شروع به حمله با برنامه، از دهقانان ناراضی کردند، اما مقاومت ادامه پیدا کرد، آنها از اینکه به قطعه‌ای در ماشین دهقانی شوروی تبدیل شوند، خودداری کرده و مصمم به بازگشت به سبک زندگی قبل از اتحاد شوروی بودند، کار را به طور کامل کنار گذاشته و گندم و جو را درو نشده در مزارع رها کردند،« استالین »  در پاسخ سیاستی را در پیش گرفت که باعث قحطی گسترده و مرگ‌ ومیر زیادی مردم شد.

    اواسط سال1932 میلادی حدود 75 درصد مزارع" اوکراین" با زور اشتراکی شده‌ بود، به دستور« استالین» مواد غذایی زیادی از" اوکراین" به اتحاد شوروی منتقل شد، تا جاییکه غذایی برای تغذیه مردم باقی نماند، و نیز مقدار زیادی به خارج صادر شد تا بخشی از نیاز مالی برنامه 5 ساله و نیز مصرف سنگین نوسازی قوای مسلح ( ارتش) تامین شود، غلات صادر شده برای تغذیه 2 سال مردم اوکراین کافی بود،
کمونیست‌های اوکراین مصرانه از مسکو خواستند که صدور غلات را کاهش داده و حتی کمک غذایی اضطراری نیز بفرستند،« استالین »    آنها را متهم به خیانت کرد و 100 هزار سرباز خشن روسی را برای تصفیه حزب کمونیست به اوکراین فرستاد، سپس مرزهای اوکراین را مسدود کرد تا از ورود هر نوع ماده غذایی به آنجا جلوگیری کند و کشور را به اردوگاهی بزرگ تبدیل کرد، سربازان شوروی شروع به جستجوی خانه به خانه و ضبط مواد غذایی کرده، هر نوع سرقت مواد غذایی حتی در حد یک خوشه گندم  موجب مرگ یا زندان 10 سال به بالا می‌شد، قحطی به سرعت شایع شد، چهره خندان کودکان به علت سوء تغذیه و رنج دائم گرسنگی برای همیشه از بین رفت، با شکم متورم و دست و پاهای چون چوب خشک شده، به تدریج می‌مردند گاهی در دهات وروستا ها، مادران کودکان لاغر خود را به داخل واگون قطارهای در حال عبور به سمت شهرها بخصوص "کیف" پرتاب می‌کردند به این امید که شاید مورد ترحم کسی قرار گیرند ولی مرگ و میر دسته‌ جمعی روستاییان مهاجر در شهرها شروع شده‌ بود، جنازه‌های در کوچه وسرک ها افتیده شده آنان، به وسیله گادی به گورهای گروهی منتقل می‌شد، اغلب پیش می‌آمد که کسی در کنار سرک خوابیده ولی زنده بود، او نیز همراه جنازه‌ها منتقل و دفن می‌شد، در حالیکه پلیس و اعضای حزب از غذای خوب بهره‌مند بودند، اوکراینی‌های بیچاره از برگ (علف ، درخت) و گوشت( سگ، پشک، بقه، موش و پرندگان) تغذیه می‌کردند، بعضی‌ها هم از گرسنگی، دیوانه شده و به آدم خواری روی آوردند،در همان زمان غلاتی که صادر نشده بود در اوکراین در مقیاس‌های بزرگ انبار شده بود حتی در بعضی مکانها غلات و کچالو ذخیره شده در مکانهای باز، به وسیله سیم خاردار و نگهبانهای مسلح
GPU مراقبت می‌شد، آنها به هر کس که سعی می‌کرد ذره‌ای غذا بردارد تیراندازی می کردند، اما حیوانات مزارع، چون برای تولید مورد نیاز بودند، می‌توانستند تغذیه کنند، در حالیکه مردم در کنار آنها چیزی برای خوردن نداشتند.

روز شمار بیست وچهارم ماه دسمبر

  = = = = = = = = = = = ===

1 ـ اعدام صدراعظم جاپان:ـ به تاریخ 24 دسمبرسال 1948 میلادی: هيدكي توجو Hideki Tojo و شش تن ازهمكارانش كه 12 نومبر در محکمه متفقين به مرگ محكوم شده بودند اعدام شدند، اعدام « توجو » سه سال و چهار ماه پس از پايان جنگ صورت گرفت ، وي قبلا يك بار در صدد خودكشي بر آمده بود كه نجات داده شده بود، شانزده تن ديگر از مقامات جاپانی زمان جنگ دوم جهاني به زندان محكوم شدند، توجو در دسمبرسال 1884 میلادی در توكيو به دنيا آمده بو د و يك جنرال بود ، او پيش ازصدراعظمی یا نخست و زير شدن مقامات مختلف نظامي را برعهده داشت از جمله وزيردفاع یا جنگ بود، در طول جنگ مدتي علاوه بر نخست وزيري ، سمت هاي وزيران جنگ ، خارجه و داخله را هم خود بر عهده داشت، او بود كه براي تقويت حس ميهندوستي جاپانی ها ، تعداد ساعات درس تاريخ را در مدارس چهار برابر كرده بود،  وي كه مدتي در المان آموزش نظامي ديده بود يك ناسيوناليست جاپانی بود و عقيده به دور ساختن روسيه از خاور دور و سلطه جاپان بر چين و دست كم مناطق شمالشرقي آن را داشت ، او عميقا مصر به اخراج غرب از آسياي زرد و ايجاد نظمي نوين در اين منطقه بود، پس از تصرف سيپان Saipan توسط نيروهاي امريكايي در سال 1944میلادی ،« توجو» دريافته بود كه پيروزي نظامي جاپان امكان پذير نيست ولي باور هم نداشت كه شكست نزديك باشد زيرا كه بمباران اتمي جاپان را نمي توانست پيش بيني كند ،« توجو» در سه سالي كه در زندان در انتظار محاكمه بود خاطرات خود را نوشت.

2 ـ تشديد فعاليتهاي نفتي چين در كانادا:ـ به تاریخ24 دسمبرسال 2004میلادی: تشديد فعاليتهاي نفتي چين در كانادا، در حالي در رسانه هاي امريكا انعكاس يافت كه اعلام شد در آخرين لحظه پيش از تعطيل شدن بازار هاي پول به مناسبت كريسمس دالر در برابر «يورو» بازهم تنزل كرده و هر يورو برابر يك دالر و 3546 ده هزارم دالر شده است، به علاوه، در اين روز يورو « ين » جاپان را هم شكست ديگري داده بود، به نوشته «سايمون رومرو » ، فعاليت نفتي تازه چين در كانادا را به چيزي جز گسترش رقابت اقتصادي چين با امريكا تا پشت ديوارهاي اين كشور نمي توان تعبير كرد، اين روزنامه نگار نوشته است: چين كه دومين بازار مصرف كننده نفت در جهان است و براي تامين نيازهاي خود در اين زمينه راهي جز رقابت ندارد، فعاليت خود را در كانادا از ايالت آلبرتا و شن هاي نفتدار شروع كرده و براي بيرون راندن شركتهاي امريكايي از ميدان رقابت، آماده پرداخت هر مبلغي است كه عنوان شود، کمپنی هاي چين در حال تلاش براي دست يافتن بر ذخاير نفتي كانادا در نقاط ديگر اين كشور هستند، چيني ها در آغاز كار توجه خود را به نقاطي در كانادا معطوف كرده اند كه استخراج نفت سخت تر است و کمپنی هاي امريكايي تا كنون به آن نقاط توجه نكرده بودند، هدف كانادا ايجاد رقابت ميان درخواست کنندگان نفت است تا منافعش تامين شود و در نتيجه خريدار انحصاري، هر چند كه همسايه ديوار به ديوارش باشد نمي خواهد، چين در نظر دارد خريد خود از كانادا را به هر روز يك ميليون بشكه افزايش دهد، قبلا نفت كانادا منحصرا به ايالات متحده صادر مي شد.

3 ـ درگذشت"وسكو دا گاما"دريا نورد پرتگالی:ـ به تاریخ 24 دسمبر سال 1524 میلادی: وسكو دا گاما Vasco da Gama دريا نوردپرتگالی ویکی از آغازگر استعمار اروپاييان بر خاور زمين در تاریخ فوق  در گذشت، وي در 23 ماه می سال 1498میلادی با چهار كشتي مجهز به 20 توپ و 170 تفنگدار پس از دور زدن دماغه جنوب افريقا و گذشتن از سواحل شرقي افريقا وارد كاليكت در ساحل غربي شبه قاره هند شد و با اين كار ، آغازگر استعمار اروپاييان بر خاور زمين گرديد، پرتگاليها در همان سالها در هند - سه منطقه از جمله « گوا » را متصرف شدند كه تا نيمه دوم قرن 20 در اختيار داشتند و از آنجا به ساير نقاط اسيا و خليج فارس دست اندازي كردند و هسپانیایی ها ، هالندی ها ، انگليسي ها و فرانسويان به رقابت با آنان پاي به اين منطقه گذاردند، پيروزي غربي ها بر خاور زميني ها برتري اسلحه آنان بوده است كه با اين كه اخيرا چين و هند به اسلحه پيشرفته دست يافته اند هنوز آن برتري را حفظ كرده اند .

روز شمار بیست وپنجم ماه دسمبر

  = = = = = = = = = = = = =

1 ـ تولد رودكي پدر شعر پارسي:ـ به تاریخ 25 دسمبر سال860 میلادی: بسیاری ازمورخین و تاریه نگاران در اين كه رودكي پدر شعر پارسي ( پارسي معاصر) 25 دسمبر سال 860 ميلادي به دنيا آمده است متفق القولند و برخي هم با محاسبات خود، وقوع آن را در همان روز ولي در سال 858 ميلادي نوشته اند، سال درگذشت وي 940 ميلادي است كه چند پژوهشگر ، درست آن را سال 941 ميلادي مي دانند.
    تاجيكها و روسها بيش از ساير پژوهشگران در باره رودكي تحقيق كرده اند ، شوروي در سال 1958 میلادی تمبرـ( پوسته ایکه در روی پاکت نصب میشود) ياد بود اورا چاپ و منتشر ساخت.

   پارسي زبانان افغانستان و مردم شوروي بخصوص تاجک ها، زاد روز رودكي رابا دولت وقت ايران بتاریخ سوم جدی1337 خورشیدی مطابق( 1958میلادی) با شكوه تمام بر گزار كردند ، اما با جزيي اختلاف عنوانش را يكهزار و يكصدمين زاد روز رودكي گذارد و قرار شد در محل ساختمان دبستان دولتي رودكي در خياباني منشعب از خيابان حافظ يك تالار هنر به نام رودكي بسازند كه ساخته شد( پس از انقلاب 1357 ایران نام تالار رودکي به تالار وحدت تغيير داده شده است )، در ايران نيز همان سال تمبر پستي رودكي چاپ و به جريان گذارده شد، رودكي نه تنها شاعر بلكه نوازنده و خواننده هم بود، مجسمه هاي او در ميدانهاي شهرهاي بعضی ازكشورهاي پارسي زبان قرار داده شده است تا از زحمات او قدرداني شده باشد، پيش از رودكي هم شاعران پارسي گو بودند ، ولي رسم بر اين شده است که بگويند: شعر پارسي با رودكي دوباره به دنيا آمده است.

   رودكي كه در يك روستاي رودك سمرقند در خراسان بزرگتر به دنيا آمد و نامش ابو عبدالله جعفر ابن محمد بود در دوران سامانيان مي زيست، از اشعار رودكي كه غزل ، قصيده ، مثنوي و قطعه است و از تو صيفهايي كه كرده است به نظر نمي آيد كه نابيناي مادر زاد بود و به احتمال زياد در مقطعي از عمر كور شده باشد، به گفته خود او ، بدون آموزگار به اين مرتبه از هنر و ادب دست يافته است كه اين اظهار نشان مي دهد از هوش و استعداد فراوان برخوردار بوده است، از اشعار رودکي كه در بيش از صد دفتر نوشته شده بودند بيش از هزار بيت در دسترس نيست كه ابيات : بوي جوي موليان آيد همي ــ ياد يار مهربان آيد همي ....اي بخارا شاد باش و شاد زي ــ مير(امير ) زي تو ميهمان آيد همي .... از آن جمله اند كه گويند امير ساماني با شنيدن اين ابيات به اقامت طولاني خود در هرات پايان داد و همان دم روانه بخارا شد .

    اشعار باقي مانده از رودكي تسلط گسترده او را بر زبان و واژگان پارسي ثابت مي كند، وي يكي از 27 شاعر پارسي گوي دوران سامانيان بود ، ولي برتر از همه،  دانشمندان معاصر رودكي هم وي را ستوده اند از جمله ابوالفضل بلعمي ، رودكي در باب اندرز هم اشعار متعدد گفته از جمله:

..................... زمانـه پنـدي آزاده وار داد مــــــرا...... زمانه را چو نكو بنگري همه پند است

......................به روز نيك كسان غم مخور زنهار..... بسا كسا كه به روز تو آرزومنــد است

 گويند كه رودكي در صدد به نظم در آوردن كليله و دمنه هم بود، مشاهده اشعار رودكي نشان مي دهد كه پارسي امروز با زبان هزار و صد سال پيش تفاوت زياد ندارد و اين استواري منحصر به فرد زبان پارسي را در ميان زبانهاي ديگر جز عربي بايد مرهون شعراي پارسي گويي چون رودكي ، فردوسي ، حافظ و نیزسایر شاعران عزیز وطن عزیز خویش... بود و عميقا قدر دانشان باشيم.

2 ـ تأسيس کمپنی هندشرقي فرانسه:ـ به تاریخ  25 دسمبرسال1665ميلادي: نخستين کمپنی هندشرقي فرانسه درزمان سلطنت لويي چهاردهم تأسيس شد، کمپنی هند شرقي براي رقابت سياسي، اقتصادي و استعماري با دولت بريتانيا پديد آمد، بروزجنگهاي خونين ميان فرانسه و انگلستان ازنتايج تأسيس کمپنی هندشرقي فرانسه بود.

3 ـ ميلاد مسيح ( کريسمس ):ـ به تاریخ 25 دسمبر سال 337 میلادی: طبق محاسبات « ديونيوس اگزيگوس » تقويم نويس عهد باستان ، 25 دسمبر زاد روز حضرت عيسي (ع ) است كه در ناصره فلسطين چشم به جهان گشود، نخستين كريسمس (جشن ميلاد مسيح ) در سال 337 ميلادي برگزار شد كه از سال352 ميلادي( 15 سال بعد ) به صورت يك مراسم رسمي و هر ساله در آمده است و مهمترين عيد مذهبي مسيحيان است، طبق برخي محاسبات ، مسيح سه سال پيش از مبدا يي كه قرارداده شده است به دنيا آمده بود. برای معلومات بیشتربه این آدرس سایتی

تحت عنوان ( چشن کرسمس چگونه تدویر می یاید ) مراجعه کنند .   http://www.ariayemusic.com/dari1/ejtemai2/adib.html

4 ـ درگذشت"زنوبه گرام" مخترع و فيزيكدان بلجیمی :- به تاریخ 25دسمبرسال1901ميلادي: « زنوبه گرام » مخترع و فيزيكدان بلجیمی بعد از75سال زندگي درگذشت، گرام از19سالگي به تحقيق و مطالعه دررشته فيزيك پرداخت، نتيجه تحقيقات« زنوبه گرام» اختراع" دينمو" بود، " دينمو" وسيله‎اي است كه با استفاده ازآن جريانهاي دائم يا متناوب برق را مي‎توان به نقاط دورانتقال داد و ازآن بهره برداري كرد.

روز شمار بیست وششم ماه دسمبر

  = = = = = = = = = = = = =

1 ـ قرار داد تاریخی " پرسبورگ " :ـ به تاریخ 26 دسمبرسال1805ميلادي: قرارداد تاريخي" پرسبورگ" بعد ازجنگ " اوسترلتيز" ميان فرانسه و اتريش امضا شد، قبل ازامضاي قرارداد" پرسبورگ" امپراتوراتريش با ناپلئون بناپارت ملاقات و گفتگو كرده  و فرانسواي دوم حاكم اتريش تقاضاي ترك جنگ را كرده بود، بدين ترتيب با امضاي قرارداد " پرسبورگ" بسياري ازمتصرفات اروپايي اتريش زيرسلطه فرانسه قرارگرفت.

2 ـ تولد" لوئي سيزدهم" يكي از پادشاهان فرانسه:ـ به تاریخ 26 دسمبر سال 1601 میلادی: لوئي سيزدهم "يكي از بزرگترين پادشاهان فرانسه در قرن هفدهم ميلادي در" فونتنبلو " قدم به عرصه وجود گذاشت، پدرش" هانري چهارم " و مادرش" ماري دومديسي "بود ، وي روز14 می 1610 ميلادي بعد از مرگ پدرش ،در 9 سالگي به سلطنت رسيد و چند سال اوليه سلطنتش را مادر او نايبالسلطنه بود، وي روز14 می  1643 فوت کرد.

3 ـ وفات"هانري تورايچكه "مورخ الماني :ـ به تاریخ 26 دسمبر سال 1896 میلادی: "هانري تورايچكه "مورخ متعصب الماني پس از 62 سال زندگي بدرود حيات گفت، اين مرد به سبب تاريخ گرانبهايي كه براي المان نوشته است بسيار مورد احترام و ستايش ملل آلماني نژاد است ، این مورخ به روز15 دسمبر سال 1834 میلادی  در شهر" ورمس " واقع در ايالت" راين لاند "متولد شد، كتاب مهم و شاهكار نوشته هاي او" المان در قرن نوزدهم " نام دارد.

 


روز شمار بیست وهفتم ماه دسمبر

  = = = = = = = = = = = = =

1ـ دخول قوای اتحاد شوروی به افغانستان:- به تاریخ 6 جدی سال1358هجري شمسي( 27 دسمبر 1979 میلادی ): نظاميان روسيه(اتحاد شوروي سابق) ظاهرأ بنا به تقاضای دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان برای دفع تجاوز خارجی به افغانستان داخل شدند، که گفته میشود با 25000 قوای نظامی یا ارتش سرخ مجهزبه سلاحهاي پيشرفته و قوي زمينی و هوا به افغانستان سرازيرشدند، اگر چه سوال اساسی که چرا قوای اتحاد شوروی به افغانستان، فرستاده شد، هنوز از مبرمیت خاص برخوردار است،  اما ازدو فاکتور در این زمینه جدا از هم نمی توان بود.

ــ  فکتور داخلی: تغییر نظام در افغانستان بتاریخ 7 ثورسال1357 خورشیدی به رهبری دولت" خلقی "  و در پی آن دیکتاتوری نظامی ـ ایدئولوژیک، که بعد از اندی دچار بحران دوگانه گردید، که دو بحران را بوجود آورد، یکی بحران مشروعیت برونی و دیگری بحران اختلافات درونی، چنانچه از اثر شگاف های پی در پی در داخل رژیم، به زودی تصفیه حسابهای فردی وجمعی وغل وزنجیرها صورت گرفت که مردم را علیه دولت " زحمتکشان؟ " قرار داد، به موازات تشدید خشونت و تشدد تضعیقات رژیم، شورش های مردم نیز افزایش می یافت، اوج خیزش " قیام ؟ " در حوت 1358 خورشیدی ( مارچ 1979میلادی) درولایت هرات به تحریک رژیم ایران به وقوع پیوست، این قیام یک پرسش جدی را در برابر رهبری شوروی قرار داد، که آیا حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رژیم «خلقی» توان دفاع و بقای خود را داراست یا خیر؟  شورویها  میدانستند که بدون حمایت هوایی آنها، که عمدتا به غرض دفاع از کشتار مشاورین آنها صورت پذیرفته بود، سرکوب شورش و قیام ولایت هرات به سادگی ممکن نبود، رهبران رژیم " خلقی" که موثریت کمک های هوایی شوروی را متوجه شده بودند با اصرار میکوشیدند تا رهبری شوروی را متقاعد به اعزام قوا به افغانستان نمایند، چنانچه پروتوکولها، صحبت ها و ملاقاتهای رهبران طرفین درین باب وضاحت کامل دارند که البته آگاهان از آن مطلع اند، اما رهبری شوروی علی رغم صدور جنگ افزار های پیشرفته، تکنیسینان و مشاوران نظامی به کابل، فرستادن هرگونه قوا به افغانستان را به ضرر منافع خویش و وخامت اوضاع بین المللی می دانستند، هم « بریژنف» رهبر صدر هیئت رئیسه اتحاد شوروی سابق و هم « کاسیگین» صدراعظم یا نخست وزیر کهنسال شوروی موضع  سرسختانهء  مخالفت با  اعزام هرگونه قوا به افغانستان را داشتند، « اندروپف » به این باور بود که بر اساس نظریــهء« لنینی» که " انقلاب باید توانایی دفاع از خویش را داشته باشد " که پروتوکول های مباحثات بیروی سیاسی این واقعیت را واضح میسازد که آنها متوجه عواقب منفی یک اقدام نظامی در یک کشور عقب ماندهء اسلامی بمانند افغانستان بوده اند.

   از آنجائیکه نظامیان و وابستگان( گی. ار. او(   ГРУـ GRU   ) یعنی ادارهء استخبارات دولتی یا استخبارات نظامی شوروی ـ اوضاع را بهتر و خوشبینانه گزارش میکردند در حالیکه وابستگان(( کا. گی. بی (КГБ ـ KGB )) و اداره" اول به نام استخبارات خارجی"، از فرا رسیدن سقوط  رژیم و گسترش نفوذ کشورهای " امریکا و چین " خبرمیدادند،« میتروخین» نویسنده کتاب " (کا. گی. بی) در افغانستان" مینگارد که :" در نوامبر 1979میلادی مرکز اجنتی( КГБ ) در کابل گزارشی  عنوانی  به« بریژنف» فرستاد و در آن از تغییر سیاست خارجی افغانستان به سوی راست و نزدیکی با امریکا هوشدار داد." درین جریان« حفیظ الله امین» چندین بار با شارژدافیر امریکا در کابل ملاقات نموده بود، بدون اینکه روسها را از محتویات صحبت هایش مطلع سازد، « دیگو کوردویز و سلیک هریسن» نیز از ملاقات های پیهم« امین» با «آدولف دابس» سفیر امریکا مقیم کابل یادآورشده اند، ،و همچنان « استیف گول Steve Coll » در کتاب  Ghoast Wars" می نویسد : برای دیپلوماتهای امریکایی مقیم کابل،« امین» یک دیکتاتوری بود که همزمان مسوول « قتل آدولف دابس»  نیز شمرده می شد، حتا آنها از شایعات در بارهء "سیا" بودن امین نیز مطلع بودند، «امستوتز J.Bruce Amstutz »، که در آنزمان معاون« آدولف دابس» بود و بعدتر، پس از قتل دابس، شارژدافیر سفارت امریکا در کابل مقرر گردید،« امین» را یک رهبر ستیزه جو، غیر قابل سازش و انعطاف ناپذیر از جمله دربرابر امریکایی ها می یابد، به پندار وی « امین » که دوبار نتوانست در امتحان دکتورای پوهنتون" کلمبیا" موفق شود، دلیل آنرا عمل عمدی می پنداشت و عدم موفقیت خود را نوعی تحقیر و اهانت علیه خویش تلقی میکرد، بعد ها این مساله عقده یی را در درون او به وجود آورد، که منجر به دشمنی با امریکایی ها گردید، «امین» حتا آزردگی خویش را بدون تجاهل به« امستوتز» ابراز میداشت،عقده جویی و بهانه جویی های ناشی از" ایگو سنتریسم " به حیث ویژگی روانی« امین» ، یک بحث جدای روانشناسانه است، که به این عنوان ارتباط ندارد، اما عقده در شرق، پدیده ایست عام که با استبداد بهم آمیخته  و خشونت، ویرانی و کشتار های بزرگ را در طول تاریخ زاده است، نمونه ای دیگر بهانه جویی « امین» که از نظر روانشناسی آنرا نوعی خصلت بچگانه میدانند، در حادثهء تلاش نافرجام سوء قصد همکاران« نور محمدتره کی » علیه جان وی هویدا گردید،« امین» در آن حادثه سفیر شوروی را مقصر دانست و با شوروی ها  از راه قهر و ناز داخل جنگ زرگری شد، آنچه مسلم است اینکه« امین» یک دیکتاتور قومگرایی بود که در استفاده از شیوه های ستالینیستی رهبری و اداره هیچ نگرانی و تردیدی  به خود راه نمیداد.

  بسیاری از " کارشناسان سیاسی"، اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ را بر علاوه مطالب فوق الذکر با  قتل و شهادت« نور محمد تره کی » و به قدرت رسیدن «حفیظ الله امین» درارتباط میدانند،ازاسناد آرشیفی شوروی نیز چنین برمیآید که « امین» از سپتمبر 1979میلادی به بعد برای رهبری شوروی و به خصوص شخص« اندروپف» دیگر یک چهرهء نامطلوب و مشکوک بود،  اما شک آنها  خالی از محدودیت نبود زیرا نظامیان شوروی، برعکس رهبری( کا. گی. بی)، علیرغم کشته شدن وشهادت « تره کی» به امر« امین»، بازهم بالای وی اعتماد داشتند، اما به هر حال اقدام ازبین بردن « تره کی » باعث شد تا « امین » از نقش دومی به اولی بالا رود، مسالهء سوال برانگیز اینست که اگر« امین» به دوستی با شوروی وفادار نمی بود پس چگونه موافقه نمود که عساکر شوروی داخل افغانستان شوند؟.

ــ فکتور خارجی: در جریان سال 1979میلادی انکشافات دراماتیکی در مناسبات شوروی و امریکا در نتیجهء تصمیم گیری در اطراف نصب راکت های میان برد هسته ای  و زوال « سیاست  تشنج زدایی » به وقوع پیوست، مناقشات شرق و غرب به شدت به سردی گرایید، معاهده سالت 2 در کانگرس امریکا مورد تایید قرار نگرفت، قصد امریکایی ها در مورد نصب راکت های میان برد هسته ای در اروپای غربی به واقعیت مبدل شد، به تاریخ 21 قوس 1358 خورشیدی مطابق 12 دسمبر1979میلادی" ناتو" تصمیم دولت « کارتر» در مورد نصب راکت ها را اعلان نمود، این عمل امریکا، رهبری شوروی را خشمگین ساخت و در پاسخ فیصلهء مشهور 176 مورخ  12 دسمبر را در آخر همان شب،  در یک حلقهء کوچکی از اعضای بیروی سیاسی خیلی سری اتخاذ نمود، آنچی مورد توجه است اینکه به خاطر حفظ محرمیت فیصله، متن آن قلمی و خلاف معمول در یک ورق و آنهم به دست چرنینکو نگاشته شد تا از محتوای آن کسی حتا تمام اعضای بیروری سیاسی اطلاع نیابند، بعدتر امضای تاییدی اعضای بیروی سیاسی و سکرتریت کمیته مرکزی، که بر روی متن درج شد، به تاریخ های ( 5 و 6 جدی) مطابق25 و 26 دسمبر یعنی در آستانهء حملات فیصله کن،تصمیم گرفته شد، اینکه دلیل آن عمل چی بوده است تا حال  روشن نیست ولی عامل بی اعتمادی در میان رهبری شوروی را به هیچ گونه نمیتوان نفی کرد، مثلا« قونایف، رمانف و شیربیتسکی» اعضای بیروی سیاسی و منشی های احزاب کمونیست" قزاقستان، لنینگراد و اوکرایین" آخرین کسانی بودند که به تاریخ های 25 و 26 دسامبر در متن امضا گذاشتتند، در رابطه به تصمیم نصب راکت ها، هنوز روشن نشده که آیا امریکایی ها فیصلهء شان را به خاطر تحریک  رهبری شوروی به  یک اقدام ماجراجویانه، اتخاذ کردند و یا چیزی بیشتر یعنی آغاز دور جدید مسابقات تسلیحاتی و در پیامد آن تامین تفوق نظامی، پیش از این،  وزیر دفاع شوروی از حضور گستردهء امریکا در خلیج فارس و امکان حمله آنکشور به ایران، نگرانی خیلی شدید داشت، گفته میشود که امریکایی ها از طریق پخش اطلاعات غلط یعنی شایع ساختن حمله به ایران میکوشیدند تا روسها را اغوای اطلاعاتی نمایند.

   دلیل دیگری ناراحت کننده و تحریک کننده برای روسها عبارت از افزایش تشنجاتی بود که میان شوروی و چین پدید آمد، چین در سال 1978میلادی با شوروی در طول مرز هایش برخورد نظامی نمود، در همان سال به جنگ مرزی با ویتنام دست زد، نتیجهء هردو عدم موفقیت چین بود، این شکست ها رهبری چین را در برابر شوروی حساس تر ساخت در جریان سالهای 78 و 79 ایالات متحده امریکا به از سرگیری و عادی سازی روابط با چین مبادرت ورزید و در جنوری سال 1979میلادی به صدور سلاح به چین آغاز کرد که تا سرکوب تظاهرات دانشجویان در میدان" تیانامین" ادامه یافت، کمی بعدتر چینایی ها به امریکایی ها اجازه دادند تا از خاکهای آنکشور به فعالیت های استخباراتی علیه شوروی بپردازند، اینها زمینه هایی بودند که ترس رهبران شوروی را فراهم میآوردند، به ویژه که « دن سیاوپن» رهبر ارشد چین سوگند یادکرده بود که انتقام شکست های کشورش را در هر صورتی خواهد گرفت،روسها فکر میکردند که مخالفان رژیم خلقی میتوانند آرزو های رقبای  آنکشور را برآورده سازند، در نهایت غرب به همکاری چین بر افغانستان مسلط خواهد گردید و امنیت ستراتیژیک شوروی به خطرگرفته خواهد شد، به نظر جنرال« ورینیکوف»  که آنزمان معاون قوماندانی مرکزی اردوی شوروی بود: " امریکایی ها میتوانستند ازوخامت اوضاع استفاده نموده و از مرز های مشترک افغانستان و شوروی به سود خود بهره برداری نمایند ـ یعنی با نصب وسایل پیشرفته الکترونیکی، کنترول و اندازه گیری همه پارامتر های  آزمایشات راکتی، هوایی و سایر سلاح های شوروی را اخذ و کشف کنند. « اناتولی  دوبرینین» درازمدت ترین سفیر شوروی در امریکا و از زمان «گرباچف» ، رئیس روابط بین المللی حزب کمونیست شوروی، در یکی از خاطراتش نگاشت : « اندروپف»  فکر میکرد که در صورت عدم دفاع از " انقلاب ثور"، افغانستان به پایگاه غرب، پروژهء ترکیه بزرگ و نصب راکت های کروز و پرشنگ مبدل خواهد شد،اما ترس روسها از انتریگ CIA  و نفوذ غرب آنقدر هم غیر موجه نبوده است ، روسها برای پیشگیری از تکرار تجارب کشور های "مصردر سال 1972 میلادی و سومالی درسال 1977میلادی " به  فریب دادن« امین» آغاز کردند، آنها خواهش او را با فرستادن « فکرت احمد جانویچ» به حیث سفیر جدید برآورده ساختند، همزمان برای جلوگیری از یک شکست ژئوپولتیک و مهار ساختن« امین» به خواست های وی از جمله ملاقات با« بریژنف» و گسیل قوا و کمک های نظامی پاسخ مثبت دادند، ولی در عین حال چون« امین» را نمایندهء غرب  می پنداشتند به تمهیدات برای برکناری  وی و نیز درس عبرتدهی به غرب، بدون لحظه ای درنگ می پرداختند.  

   در نتیجهء جنگ سرد صدمات قابل ملاحظه ای به کشور ما در افغانستان وارد ساخت و مردم  ما قربانی رقابت های دو ابرقدرت شدند، در این کشاکش آنچه تا دیرزمان تاریک خواهند ماند عبارت از تداوم داستان مداخله و یا به" دام افتادن" روسها در تلهء افغانستان است، ممکن است حلقهء اساسی دلیل مداخله برای همیشه مفقود باقی بماند، بهر صورت قوای اتحاد شوروی سرانجام درسال1370 هجری شمسي درسايه مذاکرات" ژنیو" در زمان حاکمیت دکتور نجیب الله رئیس جمهور " جمهوری افغانستان " و « گرباچوف » صدر هیئت رئیسه اتحادشوروی سابق بتدريج و درچند مرحله ازافغانستان خارج شدند، ولی اگرلشکریک کشور از افغانستان خارج شد به عوض چندین کشور همین اکنون بداخل افغانستان حضور دارند و جالب تر اینکه همانهای که مشت افتخار بخاطر بیرون راندن قوای اتحاد شوروی بر سینه می کوبند، همین اکنون در زیر چتر قوای خارجی امنیت شان تأمین و مسایل مااحتیاج شان از طرف دیگران تآمین میشود .

2 ـ كِپلِر» منجم ورياضيدان الماني :- به تاریخ 27 دسمبرسال571ميلادي: « يوهان كِپلِر» منجم و رياضيدان الماني دراين كشورمتولد شد، اوابتدا درمکتب پروتستانها و سپس درپوهنتون یا دانشگاه" توبينگن" تحصيل كرد و بعد در" كراتس" کشور" اتريش" به تدريس پرداخت، « يوهان كِپلِر» بعدها با تيكوبراهه منجم معروف آشنا شد و به دعوت او به پراگ رفت و مدتي با او تحقيقات علمي مشتركي انجام داد كه حاصل آن تهيه جدول رُدُلفي بود،« يوهان كِپلِر» واضع قوانيني است كه درنجوم و رياضيات بنام او به«قوانين كِپلِر» معروف شد، او همچنين قواعد عادي تعيين فاصله كانونهاي عدسيه اي ساده و درشت نمايي ميكروسكوپ را عرضه كرد،« يوهان كِپلِر» درزمينه هندسه نيزتحقيقات وسيعي انجام داد و چند اثرتأليفي همچون نجوم جديد را ازخود به يادگارگذاشت.

3 ـ تولد« پاستور» شيميدان،طبیب و ميكروب شناس فرانسوي:- به تاریخ 27 دسمبرسال1822ميلادي: « لوئي پاستور» شيميدان، پزشك و ميكروب شناس فرانسوي دردهكده‎اي كوهستاني درفرانسه متولد شد، او اگر چه دردوران تحصيلي پيشرفت زيادي نداشت، عاقبت ازپوهنتون یا دانشگاه " سوربن" فرانسه دكتري خود را گرفت و درمقام استاد شيمي به تدريس و تحقيق مشغول شد، تحقيقات« پاستور» درباره ساختمان شيميايي مواد" آلي " ازمراجع مهم گسترش علم شيمي آلي است و درهمين تحقيقات او دريافت كه عمل تخميرناشي ازوجود موجودات ريززنده است و سرانجام مطالعات و تحقيقات مستمر« پاستور» منتهي به كشف روش پاستوريزاسيون يا ميكروب زدايي شد،« پاستور» پس ازكشف ميكروب درسال1885ميلادي نخستين واكسناسيون را عليه بيماري هاري با موفقيت انجام داد.

4 ـ  در گذشت« سوزن سانتگ » نویسنده امریکایی :ـ به تاریخ 27 دسمبر سال 2004 میلادی : بانو « سوزن سانتگ Susan Sontag» روشنفكر، داستان نگار، مقاله نويس ، نويسنده نمايشنامه، منتقد و همچنين سازنده فيلم در 71 سالگي در شهر نيويورك از بيماري سرطان خون درگذشت، از " سوزن سانتک" به عنوان يك روشنفكر راديكال نام برده اند، " سوزن"  در نقد نويسي يك تحول راديكال به وجود آورده است، بهترين داستانهايش « عاشق آتشفشان » ، « در امريكا » و « مربوط به درد ديگران » عنوان دارند، چنانچه « من، و غيره » خواندني ترين مجموعه داستانهاي كوتاه اوست، از ميان مقالات خوب و پر سر و صداي او، مقاله هاي « درباره عكس »، « اراده راديكال » ، « استعاره اي از ايدز» و ... را مي توان نام برد، آخرين مقاله او كه واكنش وي را به ماجراي شكنجه زندانيان در زندان «ابوغريب» عراق منعكس ساخت و عنوانش « درباره جنگ و مصيبت » بود در ماه می سال 2004 انتشار يافت .

روز شمار بیست وهشتم ماه دسمبر

= = = = = = = = = = = = ==

1 ـ استقلال کشور "آندورا " :- به تاریخ 28دسمبرسال278ميلادي: كشور" آندورا" استقلال يافت ، آندورا پس از استقلال مدتها تحت حاكميت مشترك اسقف هسپانیایی و كنْت دُنوي فرانسه بود اما بعد ازسالها درگيري ميان مالكان هسپانیایی و فئودالهاي فرانسوي برسرتصرف اين سرزمين سرانجام بنا به تقليد مردم ،" آندورا"  درسال1806ميلادي اين كشور بطوررسمي كشوري مستقل اعلام موجوديت كرد، با اين حال همچنان رئيس جمهور آن تحت نظردولتهاي فرانسه و هسپانیه انتخاب مي‎شد و كليساي هسپانیه و رئيس جمهور فرانسه به طورمشترك اداره اين سرزمين را به عهده داشتند، نمايندگان اين دوكشور هنوز به منزله رئيسان حكومت دررهبري سرزمين ،" آندورا" حضوردارند، آندورا جمهوري كوچكي است كه دركوههاي"  پيرِنِه " درجنوب غربي اروپا ميان هسپانیه و فرانسه قرارگرفته است.

2 ـ نخستين بار يك فيلم سينمايي به نمايش عمومي درآمد:- به تاریخ 28دسمبرسال1895ميلادي: نخستين باردرتاريخ سينما يك فيلم سينمايي به نمايش عمومي درآمد، اين فيلم را برادران« تومير» مخترعان معروف فرانسوي و بنيانگذاران صنعت فيلم و سينما تهيه كرده بودند و محل نمايش آن نيززيرزميني درشهر پاريس بود، درسالهاي بعد دستگاههاي جديد ديگري دراِمريكا و سایركشورها ساخته شد و بتدريج سينماهاي متعددي درشهرهاي مختلف دايرشد و فنّ تصويربرداري متحرك برروي نوارهاي سلولوئيدي به هنرهفتم يا( سينما) مبدّل شد.

روز شمار بیست ونهم ماه دسمبر

 = = = = = = = = = = = ==

1 ـ استقلال "ايرلند جنوبي" از تصرف انگلیس : ـ به تاریخ 29 دسمبر1937 ميلادي : قرارداد" ايرلند" امضاء شد به موجب اين قرار داد" ايرلند جنوبي" كه تا آن زمان در تصرف انگليس بود مستقل اعلام شد اما به علت بروز جنگ جهاني دوم اجراي مفاد قرار داد استقلال به تأخير افتاد گفتني است كه قبل از استقلال" ايرلند" ، درسال 1921 ميلادي كشور آزاد" ايرلند" تشكيل شده و اين پيروزي بزرگ در نتيجه مبارزات مستمر" ايرلند" بدست آمده بود، كشور آزاد" ايرلند" ايالتهاي پروتستان نشين شمالي را به انگليس واگذار كرده بود سرانجام در سال 1949 ميلادي "ايرلند "جمهوري مستقل اعلام شد، شايان توجه است كه با وجود اين مبارزات  و كسب استقلال ، هم اكنون نيز شاخه نظامي ارتش آزاد بخش ايرلند با سربازان انگليس مستقر در" ايرلند" مبارزه مي كند.

2 ـ استقلال سرزمین" سورنيام ـ هالند":- به تاریخ 29 دسمبرسال 1954 ميلادي : سرزمين " گويان هالند " معروف به " سورنيام "به استقلال رسيد " سورنيام" تا قرن شانزدهم ميلادي در تصرف قواي انگلستان بود در آن زمان براساس معاهده صلحي كه ميان دولتهاي هالند و انگليس منعقد شد سورنيام به هالند واگذار شد اين سرزمين قبل از كسب استقلال كامل ، در سال 1945 ميلادي به خودمختاري داخلي رسيد" سورنيام" در شمال امريكاي مركزي قرار دارد و با كشورهاي برازيل ، گويان فرانسه هم مرز است گفتني است كه غني ترين معادن بوكيست جهان در سورنيام است.

 روز شمارسی ام ماه دسمبر

= = = = = = = = = = =  

1 ـ تولد « امانوئل لويناس» فيلسوف اگزيستانسياليست به تاریخ 30 دسمبر سال 1905 میلادی: امانوئل لويناس Emmanuel Levinas فيلسوف ( اگزيستيانسياليست * ) فرانسوي به دنيا آمد و در" سوربن" فلسفه تدريس كرد تلاش بسيار كرد كه نظرات اگزيستيانسياليستهاي فرانسه و المان را به هم نزديك كند، او از سال 1930 تا 1993 میلادی كتابهاي فلسفي متعدد مخصوصا در رابطه با اگزيستيانسياليسم كه فلسفه اي نسبتا نوين است منتشر ساخت كه مهمترين آنها «وجود و موجودات» ، «آن سوي وجود». «پديده شناسي»، «واقعيت وجود» و «غير از بودن» هستند، در همه اين آثار، وي از آزادي عمل يك موجود سخن به ميان آورده و تفاوت ميان مطالعه اشياء و خود اشياء را بيان كرده است.

* اگزيستانسياليسم Existentialism December 4th, 2005



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی